تصویر ثابت

تصویر ثابت

بلوچ
Бɇҥ 牡ǐ


به وبلاگ من خوش آمدید!
بلوچ

برخی ازمحققان ، زبان بلوچى را یکى از لهجه‏ هاى قدیم زبان فارسى دانسته ‏اند. متأسفانه دانشمندان زبان شناس تا کنون در باره زبان بلوچى به تحقیق و تتبّع نپرداخته‏ و کتابى تألیف نکرده‏ اند. در عوض جهانگردان ، مأموران سیاسى درخصوص اوضاع بلوچستان کتابهاى مختلفی انتشار داده ‏اند. بطوریکه تعداد این کتابها، بنا به فهرستى که در دایرة المعارف اسلامى آمده از ۶۰ جلد تجاوز می ‏کند.



ȏȣ塣١Ƞ...


الف: موقعیت محدود

بلوچستان صرف نظر از تقسیمات و حدود سیاسی فعلی آن بین ۲۵ تا ۳۲ درجه عرض شمالی و ۵۸ و ۷۰ درجه طول شرقی واقع است و …از شمال به قسمتی از خاک کرمان (نرماشیر) و سیستان و قندهار، از مشرق به پاکستان (رود سند) از جنوب به دریای عمان و از مغرب به کرمان (رودبار و بشاگرد) محدود است و مجموع مساحت آن بالغ بر ۴۷۱۰۰۰ کیلومتر مربع است.” مخبر«بلوچستان» مجله یادگار، سال سوم، شماره چهارم، آذر ۱۳۳۵، ص۲۳″.



ȏȣ塣١Ƞ...


برای مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید!

طوایف بلوچ

بازدید کننده گرامی! اگر در لیست نام طایفه ای را می بینید موجود نیست، لطفاً به ما اطلاع دهید.



ȏȣ塣١Ƞ...


بلوچستان در زمان سلطنت پادشاهان مقتدر ، مطیع حکومت مرکزی ایران بوده است و در دوره هائیکه پادشاهان با یکدیگر نزاع داشته اند یا پادشاه ناتوانی بر تخت سلطنت می نشسته ،آنها مطیع دولت مرکزی نبوده ودم از استقلال می زده اند.

در سال ۱۲۵۴ که دولت انگلیس به افغانستان لشکر کشید. شخصی به نام مهراب خان به نفع افغانها در گردنة بولان جلوی قشون انگلیس را گرفت و انگلیسیها اردویی برای تنبیه مهراب خان به کلات گسیل داشتند و مهراب خان و چهارصد نفر از همراهان او کشته شدند و کلات به تصرف انگلیس درآمد.

 



ȏȣ塣١Ƞ...


 

بلوچستان

نام بلوچستان در کتیبه‌های بیستون و تخت‌جمشید داریوش بزرگ هخامنشی، ماکا یا مَکَه آمده است و ایالت چهاردهم بوده است.بلوچستان را در زمان ساسانیان، کوسون می‌گفتند اما کهن‌ترین نام آن همان ماکا یا مک می‌باشد که هرودت آن را مِکیا یا مکیان خوانده است.نام‌های ذکرشده تا پس از اسلام در میان مردم معمول بوده است، زیرا در سده‌ی نخست هجری قمری که عرب‌ها بر این سرزمین دست یافتند، مکران نام داشت. بدین‌ ترتیب سده‌ها این سرزمین مکران نامیده شده است و جهان‌گردان عرب هم به نام مکران از این ناحیه یاد کرده‌اند.به باور برخی مورخان، بلوچ‌ها در گذشته‌ی بسیار دور ازمناطق دیگر به مکران مهاجرت کرده‌اند و از این زمان به بعد نام بلوچستان از آنان ماخوذ شده است.

 



ȏȣ塣١Ƞ...


شهرستان زاهدان با وسعت ۳۶۵۸۱ کیلومتر مربع مرکز استان بوده و از ۳ شهر زاهدان- میرجاوه و نصرت آباد تشکیل شده است .

این شهرستان شامل بخشهای مرکزی،نصرت آبادوکورین بود ه و تعداد ۸ دهستان و ۱۴۳۹ پارچه آبادی دارد .

 



ȏȣ塣١Ƞ...


در فتوح البلدان بلاذری و تاریخ طبری که در سده های دوم و سوم نگاشته شده اند به هنگام نگاشتن رویدادهای کرمان یادی از کوچ و بلوچ ها نمی رود. پس بی گمان آنان در آن زمان در کرمان نمی زیسته اند. 
پس کجا بوده اند؟
برخی در این تلاشند که آنان را باشندة شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و می گویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهاده اند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمده اند، که نمی تواند راستینه ای در تاریخ باشد. بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است.
تاریخ نگار بلوچ جعفری می نویسد:
بلوچ ها از دو راه راهی جنوب خاوری شده اند یکی راهی که از حلب در سوریه می آمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. سخن من بر سر راه دوم است.
پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر دانسته اند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس می نویسد کوچ ها در دو سوی سپیدرود در گیلان می زیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندی های البرز باختری و بلندی های جنوبی کوه های تالش. تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالش ها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به گونه ای بر آن است که بگوید بلوچ ها نیز شاخه ای از کادوس ها، باشندگان کوه های گیلان در دوسوی سپیدرود و کوه های تالش که گالش ها و تالش های امروز بازماندگان آنانند، بوده اند. هنوز در میان تالش ها ضرب المثلی هست که می گوید « بلوچ مرز نمی شناسد» و شاید این از آن رو باشد که به گاه همسایگیشان بارها مورد تازش بلوچ ها بوده اند. ضرب المثل دیگری میان تالش هاست بدین گونه که « آرام آواز نخوان بلوچی بخوان » یعنی بلوچ با آوای بلند آواز می خواند. هیچ نشانی بر زیستن بلوچ ها در هزار سال پسین در کوهستان های باختر سپیدرود در مرز میان استان های گیلان و زنجان و آذربایجان خاوری نیست و بی گمان این ضرب المثل ها نشانی بر همسایگی آنان در روزگاران بسیار دور دارد. گر کوچ را بدانگونه که امروز در گیلکی کوچک معنی دارد کوچک بپنداریم در برابر آن بلوچ در زبان مردم کوه نشین گیلان معنی تنومندی دارد مانند « بلوچه گو » که به معنی گاو تنومند است و براین پایه می توان پنداشت که بلوچ های باشندة آن زمان گیلان تنمومند بوده اند و کوچ ریز اندام.
ضرب المثلی در گیلکی هست بدین گونه که « بلوچ دونه او جور جورون چه خبره » یعنی بلوچ می داند که آن بالا بالاها چه خبر است که نشان بر بلندی اندام یا برکوه نشینی بلوچ دارد و ضرب المثل « بلوچی سپر نِخّی » یعنی بلوچ سپر نمی خواهد که شاید نشان بر پردلی بلوچ در جنگ داشته باشد. هنوز در میان بلوچ ها برای نام بردن از گروه های گوناگون مردم پسوند « زای » به کار می رود که همسان واژة « زّی » گیلکی به معنی فرزند و زاده است و زای بلوچی نیز همین معنی را دارد.
 



ȏȣ塣١Ƞ...


(از 312ق م.تا 64ق م)

در میان جانشینان اسکندر سلوکوس(موسس سلسله سلوکیان 312ق م تا 280ق م) که بیش از دیگران با افکار فاتح مقدونی آشنا بود . سلسله ای تاسیس کرد که در ان خون ایرانی با خون مقدونی ممزوج گردید وی چند قطعه از سرزمین میراثی خود را در سرحدهای شرقی به چند راگوپتا پادشاه هند داد ودر عوض پانصد فیل دریافت کرد سلوکوس برای نگهداری سرحدهای غربی کشورش به آنها نیاز داشت رخج و بلوچستان جزو آن سرزمین ها به شمار می رفت .فرای معتقد است سلوکیان نفوذی در کرمان و نواهی مکران و آن سوی آب نداشتند اما به هر حال مکران نیز از نفوذ فرهنگ یونانی در دوره سلوکیان بی نصیب نماند .آن چه پس از این نقل میکنیم نظرات نویسنده بخش دوره سلوکی از تاریخ ایران کیمبریج است.بیکرمان تحلیل جالبی دارد وی می گوید یونانیان ساکن ایران میخواستند یونانی باقی بماند آنان شهرهای یونانی بر پا کردند و در آن به زبان یونانی سخن گفتند .

در بحرین واقع در خلیج فارس مسابقات ورزشی به سبك یونانی برگزار می گردید . مردم ایران زبان آنها را نمی دانستند و رسوم آنها را نا پسند می خواندند . نکته مهم آن بود که یونانیان اصراری در هم شکل کردن خود با ایرانیان نداشتند .

مردم به صورت پیش از غلبه مقدونی ها باقی ماندند . به خصوص مردم روستاها شیوه زندگی سابق خود را ادامه دادند . ایرانیان می توانستند هر آیین که به خواهند باقی بماند تغییر آیین مستلزم دانستن زبان یونانی و زندگی کردن به شیوه یونانیان بود چنان که پلوتارک می گوید کودکان بلوچستان درس می خوانند تا بتوانند آثار هومر را بخوانند.این کودکان وپدرانشان در میدانهای ورزشی به ورزش کردن به شیوه یونانی مجبور بودن کاری که رومیان از آن اکراه داشتند . کسی که این تشریفات پذیرش را رعایت می کرد یا نسبت به محیط بومی خود بیگانه بود یا بعد ها این بیگانگی را می یافت . به نظر می رسد قول بیکرمان تصویر روشنی از وضعیت ایران در زمان سلوکیان به دست بدهد آن چه در این تصویر باعث حیرت خواننده است مربوط به بلوچستان در زمان سلوکیان است اگر چه پلوتارک نویسنده یونانی (متوفی در حدود 120بعد از میلاد )و نویسنده کتاب با ارزش حیات مردان نامی ساکنین گدروسیا را وحشی خوانده است اما در توصیفی که از انها کرده نقض گفتارش معلوم می شود

اگر گفته وی در مورد کودکانه گدروسیا درست باشد باید گفت در آن زمان در گدروسیا دست کم در شهرهای آن مردمانی زندگی میکردند که مانند مردمان دیگر جاهای ایران از فرهنگی بالا برخوردار بوده اند . آنان سواد داشتند و به کودکان خود آموزش می دادند
 



ȏȣ塣١Ƞ...


姭ԤϐȤ
­祏懼/font>
Îҭ䡣ه∼/font>