تصویر ثابت

تصویر ثابت

دیدار بلوچ
Бɇҥ 牡ǐ


به وبلاگ من خوش آمدید!
بلوچ

دیدار بلوچ

دیدار بلوچ” کتابیه هفتاد و چند صفحه ای از محمود دولت آبادی. شرح سفری پنج روزه به بلوچستان.
البته وصد البته اثر دولت آبادی نیازی به این نداره که کسی مثل من از اون تعریف کنه. اما در همین حد میتونم بگم که این به اصطلاح سفرنامه که مثل هر سفرنامه دیگه ای به روایتگری اون چیزایی میپرداخت که مسافر در طول سفر خود دیده، علاوه بر روایتگری حالتی داستان گونه هم داشت.

دولت آبادی توصیف دقیقی از مشاهداتش ارائه میده،قدرت تصویر گری اون در این کتاب قابل ستایشه. به طوری که خواننده به راحتی میتونه گام به گام همراه بانویسنده درتمام طول سفرهمراهی کنه . قدرت تصویر گری اونقدر خوب بود که من به شخصه گاهی احساس میکردم دارم فیلم می بینم نه اینکه کتاب میخونم.واژگان نویسنده بیرنگ بود به طوریکه خیلی راحت میشد از سد کلامش گذشت واونچه را که میگفت به راحتی تصور کرد ودید.
اون کاری که دولت آبادی کرده تصویرگری دقیقه واون کاری که مخاطب اثر میکنه همراهی دقیق با نویسنده اس.
دولت آبادی نگاه مردم شناسانه قشنگی به مردم این نواحی داره . به طوریکه که خواننده هم مثل نویسنده شیفته این مردمان بیابان نشین میشه.این مردمان زجر کشیده که فقر براشون مفهوم بسیار آشنایی است ، فقری که در عین کهنگی، همواره تازه است.

فقره هایی از کتاب:

“بلوچ کیست؟
نمیدانم شما در پیکره ی آرام،زمخت ،خاموش وافراشته ی یک نخل دقیق شده اید؟نخلی بر گستره ی بیکران و پرآفتاب کویر؟هر بلوچ یک نخل است وروح هر بلوچ یک بیابان پرآفتاب.بلوچ خوی شتر دارد.مهربان، آرام ،بردبار ،مقاوم و پر توان.اما پر کینه.ژرف کینه. همچو کینه ی شتر …بلوچ دروغ به آن معنا که میان ما رواج دارد ، نمیگوید. دله دزدی نمیکند. اما اگر پایش بیفتد، ممکن است سر راه بگیرد…”

جملات تاثیر گذاری هم داشت مثل این:
“…اما هنگامی که تنها فقر و فریب را به تساوی تقسیم کرده اندو بیگانگی را به وفور بخشیده اند،جز نفاق چه در میانه تواند بود؟…”

یه جایی از کتاب در توصیف یک ژاندارم که مسافتی رو با هم همسفراند ،اینطور میگه:
“…از آن دست آدمهایی به نظرم میرسدکه تاب خود را ندارند.از آنها که گفتن برایشان معنای بودن است . یعنی اگر نگویند حس میکنند که نیستند .اینجور آدمهابه سبب پر گویی ناچار از داوری های نابجا هستند.چون عادت کرده اند در هر بابی حرف بزنند وکوتاه نیایند…” !!!

تبیین قشنگ و حکیمانه ای بود از پرگویی…

و در انتهای کتاب و در پایان سفر پنج روزه اگر چه نویسنده ردی از ابر و باران در این بیایانهای خشک وبی رحم نمیبینه ولی خودش با دلی ابری وچشمی بارانی سفرش رو تموم میکنه…
چرا که او در این شهر غریب است و “غروب غریبان مفهومی قدیمی است .غبار گرفته ترین عواطف را هم بیدار میکند و غم غروب غریبان واگیر دارد…

مشخصات کتاب
تعداد صفحه: ۷۵
حجم: ۲٫۲۴
نوع فایل کتاب: PDF

دانلود کتاب




姭ԤϐȤ
­祏懼/font>
Îҭ䡣ه∼/font>