تصویر ثابت

تصویر ثابت

باستان شناسی بلوچستان (قسمت اول)
Бɇҥ 牡ǐ


به وبلاگ من خوش آمدید!
بلوچ

 

باستان شناسی بلوچستان (قسمت اول)

بررسی اجمالی آثار باستانی بلوچستان

دامنه تحقیقات و اکتشافات باستانشناسى بلوچستان بسیار وسیع می ‏باشد. اطلاعات ذیل دربارۀ فرهنگها و تمدنهاى باستانى از کتاب “مطالعه‏اى در باستان‏شناسى بلوچستان” گرفته شده است:

۱-  در منطقه کچى، تمدن و فرهنگ ۷ هزار ساله “مهرگر” وجود دارد. مردمان این تمدن با شکار و کشاورزى امرار معاش می ‏کرده و از گوسفند، بز و سایر حیوانات استفاده به عمل مى‏آورده‏اند. آثارى از خانه‏هاى گلى و غلات مورد استفاده آنان کشف شده است.

۲-  یک خاستگاه تمدنى دیگر در کیچ مکران در حدود قرن پنجم ق.م. کشف شده که از یک طرف معرّف تمدن این سرزمین و ازجانب دیگر با تمدنهاى ایرانى، کشورهاى حاشیه خلیج فارس در ارتباط بوده‌است.

۳-  یک منطقه باستانشناسى دیگر در نزدیکى کویته بنام قلعه گل‌محمد که قدمت آن به هزاره چهارم ق.م مى‏رسد، یافت شده است.

۴-  آثار باستانى مربوط به هزاره سوم ق.م نیز در مناطق مختلف از جمله ژوب، کویته، سوراب، کولى، نال و… نیز کشف گردیده است.

۵-  فرهنگ و تمدن کوت دیجى سند در هزاره سوم ق.م تأثیرات فراوانى بر فرهنگها و تمدنهاى بلوچستان به جاى گذاشته است.

۶-  در همین دوره، فرهنگ و تمدن عظیم هاراپا و موهنجوداروى سند بوجود آمد که تأثیرات متقابل  بر تمدن و فرهنگ بلوچستان داشته است. از هزاره هفتم ق.م تا هزاره هفتم هجری؛ جامعه بلوچستان از یک جامعة شکاری، کشاورزى به یک جامعة شهری، روستایی تبدیل شد.

۷-  بعد از این دوره، بلوچستان جزئى از قلمرو حکمرانان ایرانى شد و این وضعیت تا حمله اسکندر  به ایران ادامه داشت. بعد از اسکندر این منطقه بین حکمرانان هندى و ایرانى دست به دست مى‏شد، تا سال ۶۴۳میلادى که در دوران خلافت عمر، اعراب، مکران را به تصرف خود در آوردند. مسلمانان به سرکردگى محمد بن قاسم از طریق مکران بلوچستان به سوى سند حرکت کرده و پرچم اسلام را در شبه قاره هند برافراشتند.

۸-  در دوره‏هاى بعد در بلوچستان نظام حکومتى ملوک الطوایفى برقرار بود تا اینکه در قرن شانزدهم میلادى حکمرانى قلات بنیانگذارى شد و میرچاکرخان رند در شهر سبّی بر مسند قلات تکیه زد. با شکست و هجرت وى به‌پنجاب، خوانین‌قلات و حکمرانان افغان زمام قدرت را به دست گرفتند.

این وضعیت تا سال ۱۸۷۷ میلادی که پاى انگلیسیها به این سرزمین بازشد، ادامه داشت. بعد از این تاریخ تا سال ۱۹۴۷ میلادی استعمار انگلیس، حاکمیت این سرزمین را به دست داشت.

علاوه بر موارد ذکر شده در کتاب فوق، آقاى قیوم نظر چنگیزى در صفحات ۲۷ تا ۳۲ به ذکر مختصر آثار باستانى‌بلوچستان از کتیبه‏هاى عربى شهر جلوار شهرستان خاران تا اقامتگاه زیارت و ۳۶ محل باستانى،پرداخته‌است.

آقاى عبدالعزیزفاروق نیز در کتاب”تاریخ بلوچستان”به بررسى آثار باستانى بلوچستان پرداخته‌است.

اداره آمار، توسعه و برنامه ریزى به سروزیر ایالت پیشنهاد تشکیل یک واحد ویژه باستان‏شناسى و احداث یک موزه مجهز باستان‏شناسى با اختصاص مبلغ ۲۲/۹۷ میلیون روپیه را داده است که تاکنون در مرحله بررسى و تحقیق قرار دارد.

 

بلوچستان باستانى از آغاز تا اسلام[۱]

 

درآمد:

بخش بزرگى از جنوب شرقى فلات ایران، یعنى منطقه‏اى که امروزه استانهاى کرمان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، بخش غربى کشورپاکستان، و جنوب افغانستان را در بر مى‏گیرد، همانند بخشهاى جنوبى شمال شرقى فلات، یعنى خراسان از نظر باستان‏شناسى نسبت به سایر بخشهاى ایران ناشناخته‏تر مانده است. این بخش از فلات که در نوشته‏هاى باستان شناسان و خاور شناسان غربى منطقه “مرزهاى ایران و هند” خوانده شده، منطقه‏اى است که به سبب وضعیت جغرافیایى ویژه خود ؛ امروزه جمعیت کمى دارد. پیشترها تصور مى‏شد که در دورانهاى کهن و پیش از تاریخ نیز چنین بوده و اثرى از تمدنهاى بزرگ و اجتماعات انسانى و دهکده‏ها و شهرها در آن منطقه وجود نداشته است. به این سبب تا حدود ۳ دهه پیش، باستان شناسان این منطقه را تنها یک راهرو بزرگ ارتباطى بین تمدنهاى هندى و تمدنهاى باختر فلات ایران و میان رودان مى‏دانستند. یکى از علل ناشناس ماندن منطقه و عدم توجه باستان شناسان به آن از نظر باستان ‏شناسى نیز همین پندار اشتباه بوده است.

    گذشته از سفرنامه‏ هایى که غربیان نوشته‏اند و با انگیزه‏هاى گوناگون صورت گرفته و هرکدام در زمینه‏هاى مختلف و از جمله باستان‏ شناسى اطلاعات جسته و گریخته‏اى ثبت کرده‏اند، نخستین کسى که از نقطه نظر باستان‏شناسى اطلاعات و خبرهاى درستى ارائه کرده است باستان‏ شناس مجارى الاصل انگلیسى “اورل اشتین” بود که طى چند سفر به سیستان، شمال و جنوب بلوچستان و کناره‏هاى دریاى مکران و خلیج‌فارس، در اوایل سده‌حاضر توانست بسیارى از محوطه‏هاى‌باستانى را مورد بررسى‌و شناسایى قراردهد.

یکى از علل توجه “اشتین” و مسافرت وى به این مناطق آن بود که وى مى‏خواست رابطه تمدنهاى سند را، که به تازگى کشف شده بود، با “میان‏رودان” درک کند. منطقه مورد بحث “اشتین” و ما در باختر رود سند و بر سر بزرگراه شرق و غرب واقع شده است و راهى که سند را به “میان‏رودان” وصل مى‏کند در حقیقت قاعده مثلثى است که رأس آن در شمال خراسان بزرگ واقع شده است. “اشتین” با در نوردیدن بخشهایى از این اضلاع تا حدود زیادى به هدف خود نزدیک شد و ضمن پرکردن موزه‏هاى غرب از اشیاى نفیس موزه‏اى و اشیاى گرانبهاى مطالعاتى محوطه‏هاى باستانى؛ بسیارى را به پژوهشگران پس از خود شناساند، که باستان شناسان بعدى برخى از آن محوطه‏ها را مورد کاوش و پژوهش قرار دادند. پس از بررسیهاى “اشتین”، که در اوایل سده حاضر میلادى صورت گرفت، تا حدود سالهاى ۱۳۳۰ تقریباً هیچ‏کار باستان‏ شناسى جدّى در منطقه صورت نگرفت، اما از این دهه به بعد پژوهشهاى جدید در کل منطقه، در داخل و خارج از مرزهاى ایران، صورت گرفت که ما به مهمترین آنها اشاره مى‏کنیم.

مهمترین پژوهشهاى انجام شده در ۳ دهه گذشته درنقاط مختلف شرق فلات از جمله “کویته”، “پشین”، “چاغى”، “شمال منطقه قلات”، “ژوب” و “لورالایى” از آن “فایر سرویس ” است. پس از بررسیهاى “فایرسرویس” مى‏توان به کشف منطقه “سوراب” به همّت “بئاتریس دکاردى”، بررسى محوطه‏هاى اطراف “قلات” به دست “رایکس”، کاوشهاى فرانسویان در “نیندوارى” Nindowari در منطقه “قلات” و نیز کاوشهاى “پیراک”، “مهرگر” و “سیبرى”، که برخى از آنها هنوز نیز ادامه دارد، اشاره کرد.

از میان بررسیها و پژوهشهاى همکاران باستان شناس پاکستانى در این منطقه به ویژه باید به کارهاى “محمد رفیق مغول” در شمال بلوچستان اشاره کرد. در منطقه جنوب غربى افغانستان نیز مى‏توان به تحقیقات “فایر سرویس” در سیستان افغانى و سپس کاوشهاى “تپه مندى ‏گک” در کنار “رودخانه ارغنداب” در داخل حوزه فرهنگى تمدنهاى هیرمند، کاوشهاى “سعید قلعه” و بالاخره پژوهشهاى انجام شده در “ده موراسى‏گونداى” اشاره کرد.

در ایران نخسین بار “اورل اشتین” و پس از وى “هرتسفلد” به غناى فرهنگى منطقه اشاره دارند. حاصل مسافرتهاى این ۲ باستان شناس بازیابى و شناسایى دهها محوطه باستانى از دوره‏هاى مختلف بوده است و تعابیر و تفاسیر آنان درباره برخى از محوطه‏هاى باستانى هنوز و پس از گذشت چندین دهه معتبر و قابل اعتناست. نخستین کار باستان‏شناسى به روش جدید و از راه کاوش علمى در منطقه شرق ایران در دهه ۱۳۴۰ آغاز شد. ابتدا “ژزف کالدول” و “صادق ملک شهمیرزادى” تپه پُر اهمیت ابلیس در “بردسیر کرمان” را که پیشتر “اشتین” آن را شناسایى کرده بود، مورد بررسى مجدّد قرار دادند. نظر “کالدول و ملک شهمیرزادى” در مورد “تپه ابلیس” و منطقه در حقیقت همان نظر “اشتین” و دیگر باستان شناسان پیش از او، یعنى “راهرو ارتباطى” بودن این منطقه، بود. این دو باستان شناس با تأکید بر شباهت داشتن سفالهایى که “اشتین” در مناطقى در طول “رودخانه هلیل رود” یافته بود با سفالهاى گودترین طبقه “تپه چاه حسینى” در نزدیکى “بمپور” و نیز با توجه به اظهار نظر “بئاتریس دکاردى” – که عقیده دارد به سبب شباهت زیاد سفالها و اشیاى “تپه‏هاى حصار و سیلک” با سفالها و اشیاى بلوچستان، خاستگاه تمدنهاى مستقر در بلوچستان را باید در “مناطق مرکزى فلات ایران” جستجو کرد – اظهار داشتند که اقوام جدیدى پس از طى یک مسیر ۱۲۰۰ کیلومترى در مناطق مرکزى فلات ایران ابتدا به “کرمان” رسیدند و پس از استقرار در منطقه به سوى “دشت رودخانه سند” حرکت کرده بنا برعقیده برخى باستان شناسان “تمدن هاراپا” را پى‏ریزى کردند. این نظریه را، که تنها پس از یک بررسى چند روزه در “منطقه ابلیس” ابراز شده بود، بعدها باستان شناسانى که در “سند و بلوچستان” کارکردند به کلى رد کردند. چنانکه خواهیم دید این باستان شناسان به استقلال تام و کامل فرهنگى منطقه بلوچستان، در دوران پیش از تاریخ، قایل اند. اینگونه تفاسیر استقلال تام و کامل فرهنگى منطقه بلوچستان در گذشته‏هاى بسیار دور، به ویژه بدون ارتباط با فلات مرکزى ایران – همچون تفاسیر بسیارى دیگر علل سیاسى ویژه‏اى دارد که بحث در مورد آنها از حوصله مقاله حاضر خارج است.

 

سوابق کارهاى باستان‏شناسى در بلوچستان:

    سرزمین بلوچستان یکى از نقاطى است که بنا بر عقیدة برخى از پژوهشگران بر سر راه مهاجرت گروه انسانهاى نخستین از آفریقا به سوى جنوب شرقى آسیا قرار داشته است. ارتفاعات‌و سرزمینهاى شرقى ایران از “خراسان” تا کناره‏هاى “دریاى مکران” داراى آب و هواى متغیرى است. این نوار پهن‌ داراى تابستانهاى گرم و زمستانهاى سرد است و در این نوع آب و هوا، امروزه نباتاتى از قبیل درختان “عرعر”    و “پسته” و “بادام” به عمل مى‏آید و حیوانات مهم آن نیز شامل: “بز”، “قوچ وحشى”، “گراز”، “غزال”،  و “خر وحشى” است. این جانوران به احتمال زیاد در دوران “پارینه سنگى” نیز در منطقه وجود داشته‏اند.

جنوب بلوچستان، کناره‏هایى از دریاى مکران که امروزه در زیر آب قرار دارد، احتمالاً در دوران یخبندان در داخل دریا پیشرفتگى داشته است. به نظر “فلیپ اسمیت” این کناره‏ها احتمالاً محل زندگى اجتماعات انسانى دوران “پارینه سنگى” در منطقه “ساحلى مکران” بوده‏اند. با وجود آنکه پژوهشهاى باستان‏ شناسى کاملى در این بخشهاى ساحلى صورت نگرفته است، مى‏توان احتمال داد که آثار و مدارکى از قدیمى‏ترین دوران سکونت انسان در این ناحیه وجود داشته باشد.

کهن ترین محل مربوط به دوران “پارینه سنگى قدیم” در “شرق ایران” در سالهاى ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵ میلادی آریایى و تیبالت در بستر رودخانه “کشف‏رود” در خراسان پیدا کرده‏اند. در این منطقه از “دوران پلیوسن” (Pilocene) دریاچه‏اى وجود داشته که به تدریج پر شده و به نظر مى‏آید که اجتماعات انسانى در اطراف این دریاچه سکونت داشته‏اند. ادوات سنگى پیدا شده در “کشف‏رود” ۶۰ عدد است و در اندازه‏هاى مختلف بزرگ و کوچک به صورت خشن و به شکل تیغه و رنده و چاقوى سنگى.

این ابزارها با ابزار به دست آمده از مناطق گوناگون “هیمالیا”، “آسیاى مرکزى”، “آفریقا”، و “سواحل آسیایى دریاى مدیترانه” قابل مقایسه‏اند و کاشفان آنها، این ابزارها را مربوط به دوران پیش از “آشولین” دانسته‏اند و قدمت آنها را حدود ۰۰۰/۸۰۰ سال مى‏دانند، هرچند که در اصالت برخى از این ابزارهاى سنگى، بعضى از زمین شناسان تردید دارند.

“گارى هیوم” طى سالهاى ۶۷- ۱۹۶۶ میلادی از سوى “دانشگاه مینه‏ سوتاتراسهاى”، رودخانه “لادیز”، “سیمیش” و “ماشکید” را در بلوچستان بررسى کرد. در این بررسیها تعدادى ابزار و اشیاى مربوط به دوران “پارینه سنگى قدیم” از نوع “ساطورهاى یک لبه یخ و دولبه یخ” پیدا شد. اشیاى شبیه به این ابزارها پیشتر از محوطه‏هاى باستانى”سوان”Soan در پاکستان و”اولدوى”Oldway در آفریقاى شرقى (تانزانیا) جمع آورى شده بود.

مجموعة جمع آورى شده را “هیوم” در نوشته‏هاى باستاشناسى به ابزار (لادیزى) مشهور کرد. با تکیه به مدارک زمین‏ شناسى، این صنعت را به اواخر “دوره یخبندان ریس” (ریس – و ورم) یا اوایل “یخبندان و ورم” منسوب کرده‏اند. کشف این نمونه‏ها نشان داد که این بخش از بلوچستان از دوران  “پارینه سنگى قدیم” و “پلیستوسن میانه و جدید” مسکون بوده و به این ترتیب دوران استعمال ابزار پیدا شده مربوط به ۱۰۰ هزار سال پیش است. تعدادى از این ادوات که در محوطه کارگاههاى ابزارسازى      به دست آمده شامل تعدادى “رنده و تیغه سنگى” است. با اینکه در این بررسیها شواهدى در مورد وضع محیط و اقلیم منطقه و حیوانات و نباتات موجود در آن به دست نیامده است، اما کاشف این آثار،     “گارى هیوم”، اظهار مى‏دارد که ساکنان منطقه جانورانى مانند “خر وحشى” و “غزال” و “مرال” را شکار مى‏کرده و مورد استفاده قرار مى‏داده‏اند. خانم “جودیت ماوچک” آثار مشابه این ادوات را نیز در ناحیه “خاش” در” فلات سرحد” گزارش کرده است.

با وجود پیدایى آثار دوره “پارینه سنگى قدیم”، آثار مربوط به دوره‏هاى بعدى از جمله “دوران موسترین” در بلوچستان دیده نشده است، هرچند آغاز “دوران موسترین” در ایران به طور دقیق روشن نیست، اما آنچه در “غار شنیدر” به دست آمده از ۰۰۰/ ۱۰۰ سال پیش است. در “سواحل دریاى مکران” تعدادى ابزار سنگى که به روش “لواوا”ساخته شده، به دست آمده است. در بررسیهاى انجام شده طى سالهاى ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵ میلادی در “کناره‏هاى دریاى مکران” تعدادى ابزار سنگى از ۴ نقطه در “مکران” جمع آورى شد. مقدار زیادى از این ابزارهاى سنگى مربوط به “دوران پارینه سنگى” بود.

    به این ترتیب پس از یک دوره اصلى از حدود ۱۰۰ هزار سال پیش تا “دوران نوسنگى” از آثار استقرار و اجتماعات انسانى در بلوچستان آگاهى نداریم و چنان که پیشتر هم گفتیم این خلاء البته به دلیل انجام نشدن بررسیها و پژوهشهاى باستان ‏شناسى در منطقه است. در حقیقت به سبب آن که بررسى کاملى در بلوچستان ایران انجام نشده است و از آنجا که به احتمال زیاد، پس از انجام این بررسیها در بلوچستان و نواحى اطراف آن، آثار فرهنگى که مبنى بر ارتباط بلوچستان ایران با سایر محوطه‏هاى بلوچى خارج از خاک ایران باشد، یافت خواهد شد، بهتر است بصورت بسیار فشرده و مختصر در مورد دوره‏هاى استقرار، تپه‏ها، و سایر آثار باستانى بلوچستان پاکستان نیز اشاره‏هایى بکنیم.

 

بررسیهاى باستان شناختى در بلوچستان پاکستان:

در زمینة باستان ‏شناسى بلوچستان، دانشمندان گوناگونى پژوهشهایى انجام داده‏اند. یکى از مهمترین بررسیها از نظر زمان‏ سنجى تاریخى را “جرج دیلز” در سال ۱۹۵۴ میلادی انجام داده است. جز تحقیقات پراکنده یا بسیار تخصصى در مورد تپه‏ها و محوطه‏هاى خاص مانند “کارکاسل” در مورد “تپه ‏مندى گک”، “فایر سرویس”، “جیم‏شفر” یا بازبینى کلى و کامل باستان ‏شناسى بلوچستان مانند “کارتوزى” و بالاخره کار بسیار خوب و ماندنى “استوارت پیگوت” در مورد تمدنهاى شبه قاره هند و شرق فلات ایران تا جایى که اطلاعات نویسنده اجازه مى‏دهد، بهترین و جدیدترین کار در زمینه گاهشمارى و معرفى محوطه‏هاى باستانى بلوچستان از”دوران نوسنگى” تا “دوران آهن” را “جیم‏شفر” در سال ۱۹۸۶میلادی انجام داده‌است.

حال براى آشنایى مختصر با محوطه‏هاى باستانى بلوچستان از “دوران نوسنگى” به بعد با استفاده از پژوهشها و کاوشهاى اشاره‌شده در بالا، به‌ویژه کار “جیم‏شفر”، درباره این محوطه‏ها شرح مختصرى ارائه مى‏دهیم:

 

دوره مهرگر:

مهمترین تپه باستانى بلوچستان “تپه مهرگر” است که گروهى به سرپرستى”ژاریش”باستان شناس فرانسوى کاوش کرده‏اند. اهمیت این تپه البته بیشتر به خاطر وجود گاهشمارى کامل آن به ویژه اطلاعات مربوط‌به”دوره نوسنگى”آن است که قدیمى‏ترین محوطه باستانى موجود در بلوچستان به شمار مى‏رود. کهن‌ترین دوره پیشنهادى براى”دوره نوسنگى”در بلوچستان از نظر”ژاریش” و”شفر” آثار پیدا شده از دوره “مهرگر” است. به‌گفته “ژاریش”، کاوشگر محوطه، با توجه به آثار بدست ‏آمده از منطقه “زاگرس” در شمال غرب ایران، زمان این دوره بین۷۰۰۰ تا۶۰۰۰ پ.م است. این درحالى است که”شفر” تاریخ ذکر شده براى این دوره از استقرار در “مهرگر”را نمى‏پذیرد و زمان این دوره از استقرار را براساس اطلاعات موجود از حدود۵۰۰۰ سال پ.م و حتى جدیدتر از آن مى‏داند. اطلاعات مربوط به دوران استقرار”مهرگر” نه‌تنها از خود تپه اصلى”مهرگر” بلکه از سایر محوطه‏هاى باستانى چون “قلعه ‏گل‏ محمد”، درگودى ۷۴۰سانتى‏مترى و از یک لایه باستانى به ضخامت ۵/۳مترى به دست آمده است. از ویژگیهاى بسیار مهم و شاخص این دوران،نبودن سفال است، یعنى هردو محوطه نامبرده در حقیقت متعلّق به دوران پیش از سفال اند، اما آثار گیاهان و جانوران اهلى شده در این دوره از هردو تپه به دست آمده است. گیاهان اصلى اهلى شده در این دوره عبارتند از: جو شش‏پر(Six-row barely)، نوعى ذرت(Einkorn)، شعیر ابلیس(Emmer) وگندم. در اوایل این دوره باتوجه به اینکه جانوران وحشى در تأمین مواد غذایى و استفاده از استخوان آنها در صنعت اهمیت زیادى داشتند، نمونه‏هایى از “بز” و”گاوهاى اهلى”شده دیده شده‏اند. به طور کلى وجود نمونه‏هاى اهلى شده گیاهان و جانوران در این دوره حاکى از وجود مرحله اهلى شدن و اهلى کردن گیاهان وجانوران در بلوچستان است و از سوى دیگر وجود “جو شش‏پر” و “گندم” نشان دهنده کنترل آبهاى سطحى و هدایت آن به دست انسان و در نتیجه دستیابى به نوعى پیشرفت تکنولوژى در کشاورزى بوده است و بالاخره مجموعه اطلاعات بالانشان دهنده وجود دوره‏اى در “مهرگر” است که در آن “تولید غذا” آغاز شده بوده و انسان مستقر در “مهرگر”، دیگر تنها به گردآورى غذا بسنده نمى‏کرده ‏است، بلکه خود براى تولید آن به کار مى‏پرداخته است. کاوشهاى “مهرگر” نشان دهنده وجود خانه‏هاى ساخته شده از خشت در این دوره است. در طى این دوره، بیشتر موادى که براى ابزار سازى استفاده مى‏شده عبارت بوده از “استخوان” و “سنگ”.

قبور مردگان مهرگر چاله‏هاى ساده‏اى بوده که گاهى آنها را با “گل اخرى” رنگ مى‏کرده‏اند. همراه بعضى از مردگان دفن شده در این گورها اشیاى شخصى و گاهى نیز اشیا یا مواد خوردنى نذرى را مى‏گذاشته‏اند. در میان اشیاى تزیینى مردگان، مهره‏ها یا اشیایى چون “کمربند”، “پابند”، “گردن بند”، و “سربند” از جنس سنگهاى گوناگونى چون “سنگ آهک”، “سنگ صابون”، “سنگ لاجورد”، و “فیروزه”، “استخوان” جانوران گوناگون و “صدفهاى” زیادى پیدا شده است. در این میان وجود “سنگ لاجورد” و “فیروزه” و “صدفهاى دریایى” که جزو محصولات محلى نیستند، نشان از نوعى ارتباط تجارى “مهرگر” با سایر نقاط دارد. در برخى از قبور بزرگسالان، باقیمانده ” بُزهاى” تازه سال که به عنوان غذاى مردگان همراه آنان دفن مى‏شده است، نیز دیده مى‏شود.

 

دوره کچى (Kachi):

آثار این مرحله که مربوط به سالهاى ۵۰۰۰ تا ۴۳۰۰ پ.م است در طبقات IB و IIA مهرگر پیدا شده است. از ویژگیهاى خاص این دوره آن است که براى نخستین بار در بلوچستان از سفال استفاده شده است. سفالهاى این مرحله نوعى کاسه‏هاى دست ساز خشن است که با حرارت کمى پخته شده است و آثارى از روکش و پوششى از “سبد” و گاهى “قیر” در داخل و خارج دارند. وجود پوشش قیر و “اسفالت” در “مهرگر IB “نشان دهنده اکتشافى محلى است. جز سفال پیکره‏هاى ساخته شده از گل خام انسان و جانور نیز در میان باقى مانده‏هاى این مرحله پیدا شده است. آثار ساختمان و اتاقهاى بسیار کوچک که از خشت ساخته شده نیز در اینجا دیده مى‏شود، اما عدم وجود ابزار و اشیا و آثار سکونت انسان در این اتاقکها شاید بیانگر این مسئله باشد که از این اتاقکها براى انبار کردن “غلات” استفاده مى‏کرده‏اند.

“جانوران اهلى” این دوره”گاو”، “گوسفند” و”بز” و گیاهان آن همان گیاهان دوره پیشین است. آثار “خرما” نیز براى نخستین بار در این دوره دیده شده است. قبرهاى این دوره از شکل چاله‏هاى ساده بیرون آمده دیوارهاى خشتى دارند. اشیاى قبرهاى این دوره عبارتند از “تیغه‏هاى فلینت”، “ظروف سنگى”، “تبر”، “فیروزه”، “مهره‏هاى”ساخته شده از”سنگ لاجورد”و سایر سنگها، یک”مهره مسى”و مقدارى مدارک، دال بر استفاده ‏از “صدف”

 

دورة قلعه گل محمد:

آثار این دوره که مربوط به سالهاى ۳۵۰۰ تا ۳۳۰۰ پ.م است. در طبقات گوناگون محوطه‏هاى مختلفى چون “قلعه گل محمدIII و II “، “مهرگر III و IIB “، “سوراب I-II “، “سورجنگل I-II”، “راناگونداى I-II”، و طبقات نخستین “پریانوگونداى” (Perianoghundai) پیدا شده است. از خصوصیات اصلى این دوره بهتر شدن کیفیت سفالهاى دست ساز دوره پیشین “مهرگر” (کچى) است. در حقیقت در دوره “مهرگر IIB ” سفال خشن پیشین با نوعى سفال ساده و نازک و برّاق قرمز رنگ عوض شده که نسبت به سفال دوره پیشین با حرارت بیشترى پخته شده است. برخى از ظروف این دوره داراى نقوش ساده هندسى اند. در اواخر همین دوره، یعنى “مهرگر IIB”، نوعى سفال قرمز نخودى و نازک و براق با نقوش هندسى پیچیده‏تر و کاملترى جانشین سفال پیشین مى‏شود. سفال این مرحله از “دوره II” گاهى پوشش قرمز هم دارد و در “مهرگر III ” نقوش جانوران هم به نقوش هندسى پیش گفته اضافه مى‏شود. در اواخر همین دوره، نوعى سفال سبز خاکسترى با تزئینات نقوش انگشتى نیز در میان سفالها ظاهر مى‏شود. تولید بسیار زیاد سفال چرخساز در “مهرگرIII” نشان دهنده سازماندهى تخصصى کارى در این دوره است. تاریخ پیشنهادى “ژاریش” براى دوره “مهرگر II” ،۶۰۰۰ تا ۴۵۰۰ مى‏رسد و براى “مهرگرIII”،۴۵۰۰ تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد است که به نظر زیاد است.

پیدا شدن مجدد “صدف”، “سنگ لاجورد”، “فیروزه”، و “عقیق” که ۳ ماده نخستین جزو مواد محلى نیستند، نشان دهنده ارتباط بلوچستان با “خارج” است. تعداد اندک اشیاى مسى پیدا شده در این دوره از چند سوزن، چند قطعه مس، و تعدادى مهره‏هاى مسطح مسى (مهرگرIII ) تشکیل مى‏شود که در قبور پیدا شده و نشان دهنده آغاز فلزگرى در این محل است. از دیگر مشخصات این دوره وجود مخزنهاى غلات است که از خشت ساخته شده‏اند. تنها تغییر قابل ذکر در زمینه اقتصادى در این دوره پیدا شدن “جو صحرایى” یا “جو دوسر” (oats) و مقدار زیادى “پنبه” است که هنوز دقیقاً معلوم نیست که خودرو بوده یا کشت مى‏شده‏ است. وجود احتمال کشت “پنبه” و تولید مقدار زیادى “جو شش‏پر” نشانگر آشنایى مردم این دوره با روش آبیارى است. تعداد “گاوها” در این دوره زیاد شده به همین نسبت تعداد “گوسفندان” و “بزها” کمتر شده ‏است.

 

دورة بالاکوت:

آثار این دوره در کلیه طبقات بالاکوتى محوطه‏هاى گوناگون بلوچستان پیدا شده است و داراى تاریخى برابر با ۴۰۰۰ تا ۳۵۰۰ یا به احتمالى ۳۲۰۰ تا ۳۰۰۰ پ .م است. از خصوصیات اصلى سفال این دوره پیدا شدن سفال چرخساز است، گاهى این سفالهاى چرخساز با سفال قالبى ترکیب شده است. تزیین سفالها به رنگهاى سیاه و قهوه‏اى و به ندرت قرمز و سبز در روى پوشش کرم و سفید است. نوارهاى ساده و موجدار بیشترین نقوشى هستند که در روى سفالهاى این دوره دیده مى‏شوند. اما مجموعه سفال “نال” مربوط به همین دوره، داراى نقوش جانورى و گیاهى نیز هست و در همین مجموعه سفالهاى رنگارنگ نیز دیده مى‏شود. در مجموعه سفال “تپه امرى” (مربوط به همین دوره) نقش سفالگر و امضاى صنعتگر، همانند آن چه که در “شهداد” به مثابه نوشته‏هاى دوران آغاز “ایلامى” خوانده شده است، دیده مى‏شود. شاید این نقشها شکلهاى ابتدایى نوشته‏هاى دوره‌ “هاراپا” باشند. ابزار و اشیاى سنگى که از این دوره یافت شده شامل سنگهاى ساب، تیغه‏هاى فلینت، و مهره‏هاى ساخته شده از سنگهاى نیمه بهادار چون سنگ لاجورد و نیز مهره‏هاى صدفى است. در میان اشیاى این دوره؛ با ‏اشیاى مسى، مفرغى نیز دیده شده است.

آثار معمارى این دوره را در اتاقهاى چهارگوش که از خشت ساخته شده است؛ مى‏توان دید و از خصوصیات معمارى آن مى‏توان به “مصطبه‏ سازى” اشاره کرد که در این دوره رایج بوده است.

اقتصاد این دوره برپایه تولید غذا و شکارورزى بوده است. گاو، گوسفند و بز اهلى جزو جانورانى بوده که به تعداد زیاد وجود داشته است. گیاهان موجود در این زمان، همان گیاهان دوره پیشین‏اند بویژه “جو شش‏پر”. باقیمانده‏هاى نوعى “خربزه” نیز در میان آنها دیده شده است. وجود سنگ لاجورد و سفال شبیه سفال “تپه امرى” نشان دهنده ادامه ارتباط با “خارج” از بلوچستان است.

 

دورة کچى بگ(Kechibeg):

در طبقات مختلف محوطه‏هاى باستانى بلوچستان از جمله در “قلعه‏گل محمد IV”، “دامب سادات”، “مهرگرIV-V “، و “سوراب III ” پیدا شده است و تاریخ پیشنهادى براى آن سالهاى ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰ پ .م است. هر چند سفال دوره گل محمد (۴۳۰۰ – ۳۵۰۰پ.م) هم در این دوره دیده شده است، اما پدیده جدید این دوره، سفال چند رنگ است. در این نوع سفال، تزئینات رنگارنگ بیشتر سطح خارجى ظروف را نقوش هندسى با رنگهاى قهوه‏اى، قرمز، سفید و آلویى (ارغوانى سیر) پوشانده است. در کنار شکلهاى معمولى ظروف، شکلهاى گابلت و کوزه‏ها هم ظاهر مى‏شود. در “مهرگر V ” نقوش چند رنگ کم مى‏شود و تنها به کاسه‏ها و ظروف کوچک منحصر مى‏گردد. در سفالهاى یکرنگ، که داراى نقوش تجریدى هستند، به تدریج تزئینات طبیعى به شکل نقش ماهى و برگ طبیعى درختان، جاى تزئینات هندسى را مى‏گیرد. از خصوصیات دیگر این دوره وجود مهره‏هاى صاف (استامپى) ساخته شده از استخوان، سنگ صابون و گل پخته با نقوس هندسى است. از ویژگیهاى این دوره کم شدن تعداد ابزار سنگى است که “ژاریش” علت آن را پیدا شدن و ظهور ابزار فلزى مى‏داند. هرچند ابزار فلزى پیدا شده از این دوره منحصر به چند چکش مفرعى- مسى و سوزن بوده است. از آثار معمارى این دوره تنها از یک ساختمان خشتى در “مهرگر IV ” آگاهى داریم که شامل چند اتاق معمولى و اتاقهاى نشیمن است. آثار باقى‌مانده جانوران و گیاهان این دوره هنوز در دست مطالعه است و چیزى درباره آن منتشر نشده است.

 

دورة دامب سادات:

آثار این دوره در “دامب سادات II-III ” و “مهرگر VI و VIII ” پیدا شده که تاریخ پیشنهادى براى آن ۳۰۰۰ تا ۲۵۰۰ یا حتّى ۲۳۰۰ پ.م است. از خصوصیات اصلى این دوره یکى، پیدا شدن کوره‏هاى سفالگرى در “تپه مهرگر” است که به روشنى نشان دهنده تولید محلى سفال است. سفال رنگارنگ “مهرگر V ” تا اواخر دوره “مهرگر VI ” ادامه پیدا مى‏کند، اما بیشتر سفالهاى منقوش این دوره شامل سفالهاى یکرنگ قرمز است. در “مهرگرVII ” سفالهاى “لوکس” و نیز سفالهاى مورد استفاده روزمره به مقدار زیاد تولید مى‏شده است و سفالهاى نوع معروف به فایزمحمد (سفال خاکسترى رنگ) هم در این دوره زیاد است. پیکره‏هاى سفالین انسان و حیوان هم در این دوره زیاد شده و در این مورد مى‏توان به خصوص      به پیکرة زنى که در “مهرگر VI ” پیدا شده ‏است، اشاره کرد که بسیار شبیه و “الهة مادر” در منطقه “ژوب” است. دیگر پیکره‏ها، مردهاى ایستاده‏اى هستند که داراى نوعى سربندند. برخلاف دوره‏هاى پیشین، ابزار و اشیاى سنگى به خصوص سنگهاى نیمه‏ بهادار، چون سنگ لاجورد و فیروزه و عقیق کم دیده شده، اما کاسه‏هاى مرمرى و مهره‏هاى ساخته شده از سنگ صابون و سوزنهاى تزئینى از این مواد پیدا شده است. وجود اشیا و ابزار ساخته شدة خاصى از این دوره نشان دهندة حضور متخصصان ابزار ساز در “مهرگر” است، بخصوص که در همین محوطه اتاقهاى خشتى و محلهاى‏کار (کارگاه) درفضاى باز نیز دیده شده است. مصطبه بزرگ خشتى و نخستین ساختمانهاى همگانى در “مهرگر VII ” و”دامب سادات III” دیده شده است. در زیر مصطبه “دامب سادات” در یک فضاى خالى، جمجمه انسانى و پیکره زنى پیدا شده است. محوطه‏هاى “دامب سادات” و “مهرگر” هردو پس از این دوره براى مدتى متروک شده‏اند. مردمى که در دوره موسوم به “دامب سادات” زندگى مى‏کرده‏اند با مردم خارج از بلوچستان نیز داراى ارتباط بوده‏اند و این مسئله نه تنها از تأثیر سفال “کوت دیجى” و “هاراپا” در سفال “مهرگر VII ” دیده مى‏شود، بلکه نفوذ متقابل سفال “دامب سادات” در سایر مناطق بلوچستان نیز به این گسترش روابط اجتماعى و اقتصادى گواهى مى‏دهد. وجود سنگ لاجورد و فیروزه ارتباط با غرب و شمال و پیدا شدن صدفهاى دریایى، ارتباط با جنوب (خلیج فارس و دریاى مکران) را نشان مى‏دهند.

دورة پریانو(Periano):

محوطه‏هاى این دوره عبارتند از “رانا گنداىIII-IV”، “پریانوگنداى” و “دبرکوت” (Dabarkot). این دوره استقرار، زمانى بین ۳۰۰۰ تا ۲۳۰۰پ.م. را در شمال بلوچستان در بر مى‏گیرد. سفالهاى این دره در “ژوب” و “لورالایى” (Loralai) دیده شده است. نقوش سفال “پریانو” بیشتر هندسى و شبیه دوره “دامب سادات” و سفالهاى خاکسترى “فایز محمد” است. اشیاى مربوط به دوره “هاراپا” نیز در این دوره دیده شده که ارتباط با منطقه رود سند و شباهت آنها را با “مهرگر VIIC ” ثابت مى‏کند.

دورة نال:

آثار مربوط به دوره “نال” در محوطه‏هاى “نیایى بوتى” (Niai Buthi)، “نیندوارى” (Nindowari)، “سوردامب”، و “سوراب III-IV” دیده شده است. زمان استقرار در این محوطه‏ها به سالهاى ۳۳۰۰ تا ۲۵۰۰ پ.م مى‏رسد. بیشتر استقرارهاى این دوره در جنوب بلوچستان بوده است، اما سفال “نال” در افغانستان و ایران (شهرسوختةI ) و “تپه یحیاى IVA ” نیز دیده شده است. بیشتر اطلاعات مربوط به سفال منقوش این دوره از سفالهاى رنگارنگ با نقوش هندسى و سفالهایى با نقوش جانوران بدست آمده است و بیشتر اطلاعات در مورد معمارى آن از ساختمان چهارگوش خشتى با پیهاى سنگى که در “نیندوارى” و ساختمان دیگرى که شبیه به آن است و در “سور دامب” پیدا شده، بدست آمده است. آثار معمارى در محوطه آخرى همراه ابزار سنگى، مهره‏ها، و ابزار مسى – مفرعى بوده است.

 

دورة کولى:

آثار مربوط به دوره “کولى” (Kulli) در محوطه‏هاى باستانى “مهى”، “نیابى”، “بوتى II”، و “سور دامب” پیدا شده است و تاریخ پیشنهادى” شفر” براى این دوره سالهاى ۲۵۰۰ تا ۲۰۰۰ پ.م. است. نقوش اصلى سفالهاى این دوره دوجانور (معمولاً گاو یا گربة وحشى) است که نسبت به بدن خود چشمان بسیار بزرگى دارند. جز ظروف، دیگر اشیاى سفالى را مهره‏ها، النگوها، چرخها، پیکره‏هاى انسانى تشکیل مى‏دهند. مواد دیگرى که براى ساخت اشیا استفاده مى‏شده است عبارت است از صدف (النگوها)، سنگ صابون (کاسه‏ها)، سنگهاى نیمه‏بهادار(مهره‏ها)، فلز (سوزن‏ها، النگوها و آینه‏ها) در این دوره ساختمانهاى همگانى در محوطه “لسبیله” (LasBela) و “نیندوارى” دیده شده است. این ساختمانها با سنگهاى بزرگ و خشت و پوشش گلى ساخته شده و نقشه عمومى آنها به شکل چهارگوشه است. با اینکه دوره “کولى” از دوره‏هاى بسیار مهم استقرار در بلوچستان است، اما به سبب کمى تپه‏هاى کاوش شده که داراى آثار استقرار از این دوره هستند، اطلاعات باستان شناسان از این دوره نسبت به سایر دوره‏ها کمتر است.

 

دورة هاراپا:

محوطه‏هاى این دوره در تپه‏هاى “بالاکوت”، “سوتکا کوه” (کوه‏سوخته)، “سوتکاگن‏دور” (Sutkagen-dor) دیده شده است. این دوره تاریخى بین ۲۵۰۰ تا ۲۰۰۰ پ.م دارد و خود یکى از نخستین مراحل تمدنى بسیار مهم دنیاى قدیم است که بحثهاى زیادى درباره آن درگرفته است. در داخل بلوچستان تنها محوطه‏اى که با توجه به آثار استقرار “هاراپایى” در آنجا کم کاوش شده است “دبرکوت” است. سایر محوطه‏هاى “هاراپایى” جاهایى هستند که در امتداد کناره‏هاى “دریاى مکران” یا نواحى شرقى بلوچستان و درناحیه هم مرز با سند قرار دارند. نقاطى چون “دامب سادات”، “پریانو”، “نال” و “کولى” که مربوط به دومین نیمه هزاره سوم پ.م. هستند، احتمالا با “هاراپا” همزمان بوده‏اند. پیدا شدن مقدار کمى از اشیاى “هاراپایى” در “مهرگر VIIC ” ممکن است انعکاسى از این همزمانى باشد. در این دوره علاوه بر انواع پیشین، که از آنها نام بردیم، خربزه و حبوبات و پنبه نیز کشت مى‏شده است. کشتهاى وجود این گیاهان نشان دهنده وجود روش کشت و آبیارى است و از سوى دیگر تولید پنبه و احتمالاً پارچه، از نظر اقتصادى رابطه بین “بالاکوت” یا دیگر محوطه‏هاى “هاراپایى” را درشبکه تمدنى سند نشان مى‏دهد. جانوران اهلى این دوره عبارت بوده‏اند از گاو، گوسفند، بز، گاومیش، و فیل‏گاو(Nilgai) و درمقایسه با دوره‏هاى پیشین، یعنى “بالاکوت”، از ماهى و صدف استفاده زیادى‏ترى شده ‏است، در این زمینه مى‏توان به کارگاههاى النگو سازى (صدف) “بالاکوت” اشاره کرد که محصولات آن در سرتا سر سند توزیع مى‏شده است. در این دوره به جز اشیاى صدفى، پنبه و ماهى خشک کرده نیز جزو صادرات “بالاکوت” بوده است.

دورة سیبرى:

آثار دورة سیبرى (Sibri) از محوطه هایى چون “مهرگر VIII “؛ گورستان جنوبى مهرگر و خود “تپه سیبرى” پیدا شده است. “سیبرى”، تپه بسیار فرسوده‏اى است، اما آثار ساختمانى آن چون دیوارها، مصطبه، اجاق، و نیز کوره‏هاى سفالگرى در لایه‏ها زیرین به خوبى باقى مانده‏اند. سفال این دوره بیشتر چرخساز و داراى ماده چسبنده گیاهى است. سفال دست ساز سیبرى سفال خشنى است با شکلهاى مختلف، کلاً سفال این دوره از جهاتى شبیه سفال “هاراپا” و “مهرگر” است. نوعى از سفالهاى این دوره داراى رنگ قهوه‏اى فرّار است. در سیبرى یک کوره ذوب فلز کوچک نیز پیدا شده است. گذشته از اشیاى و ظروف سفالى، دیگر کلرایت و سنگ صابون، مهره، مهره‏هاى مسطح، و پیکره‏هاى انسانى شبیه به پیکره‏هاى پیدا شده در “دوره‏هاى III، IV مندیگک” که در سبیرى نیز دیده شده است. آثار گاو، گوسفند، و بز به اندازه مهرگر پیدا شده و تنها گیاهى که از این دوره تاکنون شناسایى شده، جو شش‏پر است.

دورة پیراک:

این دوره آخرین دوره مورد بحث ما درباره استقرارهاى پیش از تاریخ در بلوچستان پاکستان است که آثار آن در طبقات “I و II پیراک” پیدا شده است و تاریخ آن بین سالهاى ۱۸۰۰ تا ۱۳۰۰ پ.م. است. یکى از ویژگیهاى این دوره سفال خشن آن است که به رنگهاى قرمز و نخودى در شکلهاى مختلف ساخته شده است. تزئینات و نقوش سفالها عبارتند از نوارهاى چسبیده و کنده‏کاریها و نقوش یکرنگ یا دو رنگ هندسى. ابزار مسى- مفرعى این دوره نادر است و بیشتر آنها در اواخر دوره “پیراک II و I ” پیدا شده که شامل مهره‏هاى مسطح، دکمه‏ها، تبر، و چکش مى‏شود. مدارکى دال بروجود کارهاى پیشرفته فلز و آثار ذوب‏آهن نیز در “پیراک” دیده شده است. یکى از مشخصات بسیار مهم “پیراک” این است که این محوطه نخستین جایى در بلوچستان است که در آن از برنج به‌عنوان مهمترین ماده خوراکى استفاده مى‏شده است. برنج پیش از آن در بلوچستان ناشناخته بوده است هرچند در خارج از بلوچستان در محوطه‏هاى باستانى دیگرى چون “گجرات” و “گنگ” آثار برنج در زمانهاى کهن ترى دیده شد است. در کنار برنج از جو و گندم و جو صحرایى نیز به عنوان مواد غذایى استفاده مى‏شده است.

جانوران اهلى این دوره‌عبارتند از: گاو و گوسفند و بز. استخوان‏ شتر و اسب نیز همراه با پیکره‏هاى این جانوران پیدا شده است. شتر اهلى احتمالاً از دوران “هاراپا” به بعد در “سند” وجود داشته است.

آنچه به صورت فشرده در صفحات پیش بیان شد، همان گونه که پیشتر اشاره شد، اطلاعاتى است که در طى سه دهه گذشته در مورد وضعیت تپه‏هاى باستانى و دوره‏هاى استقرار در نیمه شرقى بلوچستان (پاکستان) به دست آمده است. قابل ذکر است که اطلاعات موجود دربارة وضعیت تپه‏هاى باستانى بلوچستان و نوع استقرارهاى موجود در آنها به مراتب از نیمه شرقى بلوچستان کمتر است … ادامه دارد

———————————————————————————————————————-
نوشته: دکتر سید منصور سید سجادی – دکتر محمد مهدی توسلی – قیوم نظر چنگیزی
ترجمه، تهیه و تنظیم: خانة فرهنگ سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران – کویته

به اهتمام: مـهـدی ربـانـی




姭ԤϐȤ
­祏懼/font>
Îҭ䡣ه∼/font>